رسالت انقلابی

ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

رسالت انقلابی

ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

رسالت انقلابی
بسم الله الرحمن الرحیم
راه مقابله با جنگ نرم دشمن وابزارهای همچون ماهواره و رسانه های تبلیغاتی دشمن فقط و فقط تحلیل و روشنگری هدف های شوم این ابزار هاست .
ما باید از این ابزار های ارتباطی به نحو احسن استفاده کنیم برای ترویج دین مبین اسلام در سرتاسر جهان که وبلاگ یکی از این ابزار می باشد که میتوان به راحتی حرف اسلام را نشر داد .
هرکس در هرجایگاهی که هست رسالتی دارد که باید به آن رسالت عمل کند .
امام خامنه ای :
ای سید و مولای ما پیش خدای متعال گواهی بده که ما در راه اسلام تا آخرین نفس ایستاده ایم...

پیام های کوتاه
Weekly Saying
" And those who annoy the believing men and the believing women undeservedly, they indeed bear the guilt of slander and manifest sin."
(The Holy Quran, 33:58)

Cartoons new

terrorISM and zionISM

No war on Syria

Boycott Israel Campaign

Boycott Israel Campaign

authors
recent comments

۱۶۳ مطلب توسط «goalzahra» ثبت شده است

روزی نام او را در لیست دانش‌آموزان بی‌بضاعت نوشته بودند. داییِ عباس، که ناظم همان مدرسه بود، از این مسأله خیلی ناراحت شد و به منزل ما آمد از ما خواست تا به ظاهر و لباس عباس بیشتر رسیدگی کنیم تا آبروی خانواده حفظ شود.

شهید "عباس بابایی" در ۱۴ آذر ۱۳۲۹ در خانواده‌ای متوسط و مذهبی در شهر قزوین متولد شد و دوره ابتدایی را در دبستان «دهخدا» و متوسطه را در دبیرستان «نظام وفا» در قزوین گذراند.

در سال 1348، در حالی که در رشته پزشکی پذیرفته شده بود، داوطلب تحصیل در دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد.

پس از گذراندن دوره آموزشی مقدماتی خلبانی، جهت تکمیل دوره، به کشور آمریکا اعزام شد و دوره آموزشی خلبانی هواپیمای شکاری را با موفقیت به پایان رساند.

شهید بابایی پس از بازگشت به ایران، در سال 1351، با درجه ستوان دومی در پایگاه هوایی دزفول مشغول به خدمت درآمد.

۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۲ ، ۲۳:۴۵
goalzahra
اولین شهید
شهیدِ اولین روز فروردین +تصاویر
روز چهارشنبه ، اول فروردین، على لباس کماندویى بر تن کرده بود، با همرزمان و فرماندهان خویش خداحافظى نمود و برای اجرای عملیات استشهادی علیه دشمن، عازم منطقه ی جنگی در جنوب شد .

علی منیف اشمر، به سال 1355 در کویت متولد شد. پدرش «مُنیف اشمر» از اهالی روستاى «العُدیسه» در جنوب لبنان بود که به قصد زندگى و اشتغال، در کویت سکونت داشت. 
علی، یازده - دوازده سال بیش‏تر نداشت به «کشافه المهدى (عج)»(جمعیت جوانان و نوجوانان فعال در مقاومت اسلامی) پیوست و نامش در گردانِ «ثامن الحجج (ع)» ثبت گردید. سیزده ساله بود که رسما به مقاومت اسلامی لبنان ملحق شد و علیه اشغالگران صهیونیست، سلاح به دست گرفت.

۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۲ ، ۱۶:۰۵
goalzahra

شهید املاکی

سالهای اول جنگ بود ،عبدالله رمضان زاده از بستگان من بیمار شده بود و در منزل بستری بود،منزل ما وشهید بزرگوار املاکی و آقا عبدالله در یک ضلع مثلث همسایه بودیم ، شب به اتفاق خانواده به عیادتش رفتیم ،کمی بعد از ما شهید بزرگوار املاکی به عیادت آقا عبدالله آمد و همه ما از دیدنش خوشحال شدیم و پس از احوالپرسی شهید املاکی به ساعتش نگاه کرد و گفت امشب ساعت 9 سراسر ایران بانک الله اکبر است ودر آن موقع ندای تکبیر از مسجد محل بلند شد ،شهید املاکی جستی زد وبیرون اتاق رفت و روی تلار(خانه مرحوم بابا بزرگ  محمدرضا صفرپناه) روبه قبله بلند شروع به تکبیر گفتن کرد و ما هم اول خجالت کشیدیم و بعد با او همنوا شدیم طولی نکشید همسایه ها حیات و همه خانه تلار را پر کردن و ندای تکبیر پیر و جوان ، مرد وزن تمام محل و حتی روستاهای همجوار را فرا گرفت .آری صدای این مرد بزرگ باعث شد آن شب بیشتر مردم روستای کولاک محله یک صدا ذکر خدا بگویند وبه عیادت آقا عبدالله بیایند و با هم احوالپرسی نمایند و با این شهید بزرگوار دیداری تازه وماندگاری بنمایند. آن شب همه مردم روستای کولاک محله با توجه به فصل کار و خستگی ،شاد وخندان و شارژ روحی شدن و به منزل رفتند به برکت سرلشکر شهید حسین املاکی . شهید املاکی غروب آن روزاز جبهه آمده بود و فردایش به جبهه بازگشت ،  آمدنش برای ما برکت زیادی ***داشت. یادش گرامی باد  

۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۳۴
goalzahra

شهید املاکی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره شهید حسن املاکی فرمودند: قهرمان یعنی این! اینها از بین نمی‌روند. زنده‌اند، هم پیش خدا زنده‌اند، هم دردل ما زنده‌اند و هم در فضای زندگی و ذهنیت ما زنده‌اند.

به گزارش خیرگزاری فارس، شهید حسین املاکی، فرزند رحمت‌الله، در تاریخ 3 بهمن ماه سال 1341 در روستای «کولاک محله»، از توابع شهرستان لنگرود در استان گیلان به دنیا آمد. تقارن رو تولد وی با ایام عاشورای حسینی سبب شد تا نام «حسین» را برایش برگزینند.
حسین چهارمین فرزند خانواده بود و در همان ایام کودکی جهت فراگیری قرآن کریم به مکتب خانه رفت و خواندن قرآن را فراگرفت.....

۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۲۹
goalzahra

ولایت فقیه و شهدا

این بخش حاوی برگزیده ای از کلام شهدا در وصایای ایشان میباشد که در مورد موضوعات مختلف از قبیل پیام ها ، نظرات ، اهداف و جهان بینی شهدا تهیه گردیده است .

و بر گرفته از کتاب سفیران نور و کتاب قلم های بهشتی انتخاب موضوعی وصیت نامه های شهیدان خراسان جنوبی توسط نشر شاهد ، فرهنگ جبهه انقلاب اسلامی ایران در جنگ تحمیلی توسط نشر پایداری ، درسهایی از حماسه آفرینان عرصه عشق و ایثار با تحقیق و تنظیم مرکز پژوهشهای فرهنگی بنیاد انقلاب اسلامی به کوشش : محمدعلی  منتشر شده اند. 

فرازی از وصیت نامه سیاسی عبادی حضرت امام (ره)

شما ای ملت مجاهد در زیر پرچمی می روید که در سراسر جهان مادی و معنوی در اهتزاز است بیابید آن را یاری نیابید شما راهی را می روید که تنها راه تمام انبیاء علیهم سلام و یکتا راه سعادت مطلق است . در این انگیزه که همه اولیاء شهادت را در راه آن به آغوش می کشند و مرگ سرخ را احلی من العسل می دانند و جوانان شما در جبهه ها جرعه ای از آن را نوشیده و به وجد آمده اند و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ما باید به حق بگویم: یالیتنا کنا معکم فافوزا فوزا عظیما گوارا باد بر آنان آن نسیم دل آرا و آن جلوه شورانگیز .
۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۲۴
goalzahra

عملیات والفجر در شرف انجام بود. بچه ها در تب و تاب بودند. هر کسی به کاری مشغول بود. در این میان چشمم به رزمنده ی خردسالی افتاد که با جثه ای کوچک و چهره ای کودکانه در میان جمع بود.

متعجب جلو رفتم و سلامش کردم. با وقار جواب سلامم را داد. پس از لحظاتی سکوت گفتم: « ببخشید برادر! چند سال دارین؟»

 -    دوازده سال!

 حیرت زده پرسیدم: « با این سن و سال چطور تو را از صف خارج نکرده ن؟!»

 -    در هنگام اعزام نیرو، برادران خردسال را از صف خارج می کردن، ولی من از تاکتیکی استفاده کردم که بعضی از برادران برای رفتن به جبهه استفاده می کنن.

 و اضافه کرد:

 -    تازه پدرم هم راضی نمی شد. او گفت: « به شرطی می تونی به منطقه بری که وصیت کنی اگر شهید شدی، من جای تو را تو جبهه بگیرم.»

 آهی بلند فضای سینه ام را شکافت. با خنده گفتم: « از پدری چنان، فرزندی چنین برآید.»

 

/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی

۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۱ ، ۱۵:۰۹
goalzahra

بسمه تعالی

( فرازهایی از وصیت نامه شهید غلامرضا نظری )

 

( آنقدر به جبهه می روم و می جنگم تا شهید شوم . )

 

ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین ( ع ) در میدان نبرد شهید شده ، ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی ( ع ) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین ( ع ) در راه امام حسین ( ع ) شهید شد ... در امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید او را بیابید و خود را تسلیم سازید ، سلام مرا به رهبر عزیز برسانید و بگوئید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد .

خدایا و بارالها و معبودا و معشوقا و مولایم من بیصبرانه دوست دارم چشمهایم را دشمن در اوج دردش از حدقه و دستهایم را قطع کند پاهایم را از بدن جدا سازد و قلبم را در آماج رگبارهایش کند و سر مرا از تن جدا نماید ، گرچه چشمها و دستها و پاها ، قلب و سینه و سرم را از من گرفته اند اما یک چیز را نتوانسته اند از من بگیرند و آن ایمان و هدفم است که عشق به الله و معشوقم و به مطلق جهان هستی و عشق بر شهادت و به امام و اسلام است .

                                                                              

                                                              خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۵۵
goalzahra

وصیت نامه شهید محمد رضا موحد دانش

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر امام زمان و درود بر شهیدپروران راه خدا و مرگ بر کفار . اکنون شما که این نامه را می خوانید خدا میداند که در کجا بسر میبرم اما از شما می خواهم که بدون اینکه کوچکترین ناراحتی را به خود راه دهید این نامه را بخوانید ، من حسرت یک آخ را بر دل دشمن گذاشتم شما هم با صلابت خودتان داغ دیگری بر دل دشمن بگذارید ، من خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد ( ص ) و علی ( ع ) میکنم و افتخار میکنم که ایدئولوژی من اسلام است اسلامی که به من فهماند چگونه بیندیشم و چگونه راهم را انتخاب کنم ، خمینی کبیر با انقلابی که همراه خود آورد باعث شد من از این بعد بیرون بیایم و بتوانم با اسلام از بعد مذهبی بیشتر برخورد کنم ، اکنون در این زمان از انقلاب امام ما هل من ناصر ینصرنی صدا میزند بر ملت مسلمان ایران واجب است که بر این پیام امام لبیک بگویند و این درخت را با خون خود سیراب کند .


۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۵۰
goalzahra

فرازی از زندگینامه شهید سید محمد حسین علم الهدی

  زندگینامه شهید محمد حسین علم الهدی

در سال 1327 شمسی همزمان با سالروز وفات امام موسی بن جعفر ( ع ) در خانه ی روحانی متعهد و مجاهد مرحوم آیت الله علم الهدی پا به دنیا گذاشت پدر بزرگوارش سید مرتضی و مادر پارسایش نام او را حسین نهادند و از همان ابتدا حسین وار او را تربیت کردند . هر روز که می گذشت بیشتر با کلام الله آشنا می گردید و در بحگاه همگان با نوای زیبای صوت او بود که از خواب بیدار می شدند و با طنین صدایش دوستان را بسوی کلام حق فرا می خواند .

اولین مبارزه ی عملی حسین به زمانی برمی گردد که یک لانه ی فساد متشکل از رقاصه های مصری در مرکز شهر اهواز تشکیل گردید در این زمان بود که حسین و دوستانش این مرکز فساد را به آتش کشیدند و باعث فرار رقاصه های مصری از شهر شدند . در عاشورای سال 53 حسین به همراه گروهی از دوستانش یک راهپیمایی بسیار منظم و منسجم را تشکیل داده بودند در حالی که جملاتی از امام حسین ( ع )  را بر سینه چسبانیده بودند و حسین با طنین زیبای صدایش آیات قرآن که در وصف جهاد و حمایت از مستضعفین بود را تلاوت و سپس معنی میکرد .

۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۴۹
goalzahra

من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانه‌ای به دنیا آمده و بزرگ شده‌ام که درهر سوراخش که سر می‌کردی به یک خانواده دیگر نیز برمی‌خوردی.

اینجانب - اکنون چهل و شش سال تمام دارم. درست سی و چهار سال پیش یعنی، درسال 1336 شمسی مطابق با 1956 میلادی در کلاس ششم ابتدائی نظام قدیم مشغول درس خواندن بودم. در آن سال انگلیس و فرانسه به کمک اسرائیل شتافته و به مصر حمله کردند و  بنده هم به عنوان یک پسر بچه 12-13 ساله تحت تأثیر تبلیغات آن روز کشورهای عربی یک روزی روی تخته سیاه نوشتم: خلیج عقبه از آن ملت عرب است. وقتی زنگ کلاس را زدند و همه ما بچه‌ها سر جایمان نشستیم اتفاقاً آقای مدیرمان آمد تا سری هم به کلاس ما بزند. وقتی این جمله را روی تخته سیاه دید پرسید:« این را که نوشته؟» صدا از کسی درنیامد من هم ساکت ، اما با حالتی پریشان سر جایم نشسته بودم.

۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۲۲:۳۴
goalzahra


« بسم الله الرحمن ارحیم »

 

با سلام خدمت دوستان و عاشقان شهدا بنا به سفارش یکی از دوستان چند سطری لازم دونستم از جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان براتون بنویسم امیدوارم مورد رضایت همه بوده باشه :

 

  • نبوغ فرماندهی :

در ارتش خدمت کرده بود . قبل از انقلاب هم در زندان فلک الافلاک زندانی بوده است . از فکر نظامی بسیار خوبی برخوردار بود . مهندس مکانیک دانشگاه علم و صنعت ، طراح و از بچه های با فکر و با استعداد و عاشق امام (ره) بود . وقتی اولین بار دنبال بچه های تهران در سال 58 رفت بانه ، به عنوان یک نیروی عادی از گردان دو سپاه خدمت می کرد. بعد مشخص شد که او نبوغ ذهنی و فکری اش «فرماندهی» است .


۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۴۴
goalzahra

 

« شهیدان را شهیدان می شناسند »

شهید امیر سپهبد علی صیاد شیرازی پس از پایان دفاع مقدس تلاش زیادی کرد تا خاطرات این حماسه جاودانه شود ، در این راستا جلساتی را به مسجد مهدیه واقع در خیابان شهیدان دیباجی ( شمیران ) اختصاص داده بود در یکی از این جلسات که خاطراتش را بیان می کرد ، خاطره ای در خصوص شهید خلبان احمد کشوری بیان کرد که بسیار جالب و شنیدنی است ، او مثل همیشه پس از خواندن دعای فرج و مقدماتی که لازم بود و خلاصه ای از خاطرات گذشته گفت :



 

... در کردستان درگیری شدیدی بین ما و ضد انقلاب شامل کومله و دمکرات بوقوع پیوست و من از هوانیروز درخواست کمک کردم ، دو خلبان که همیشه داوطلب دفاع بودند یعنی شهیدان کشوری و شیرودی لبیک گفته و لحظاتی بعد بالای سر ما بودند که به آنها گفتم کجا را زیر آتش خود بگیرند ، پس از آنکه مهمات هلی کوپتر ها تمام شد متوجه شدم که شهید کشوری علی رغم کمبود سوخت منطقه را ترک نکرده است وقتی با او تماس گرفتم گفت من باید کارم را به اتمام برسانم ، لحظاتی بعد با دوربین دیدم که شهید کشوری خود را به جاده ای رساند که یک ماشین جیپ سیمرغ پر از عناصر ضد انقلاب از آنجا در حال فرار بودند ، هلی کوپتر را به آن خودرو نزدیک کرد و آنقدر پایین رفت که با اسکیت هلی کوپتر به آنها کوبید و همه این جنایتکاران به دره سقوط کردند ، پس از آن طی تماس به او گفتم با توجه به تاخیری که کردی سوخت هلی کوپتر برای آنکه خود را به قرارگاه برسانی کافی نیست و همینجا فرود بیا ، او گفت هلی کوپتر م را هدف قرار می دهند و با اینکه چراغ هشدار دهنده سوخت هلی کوپتر روشن شده و به هیچ وجه خطا نمی کند ، شهید کشوری گفت با ذکر یا زهرا ( س ) خود را به قرارگاه می رسانم ، ساعتی بعد در حالیکه ناامیدانه با قرارگاه تماس گرفتم تا سراغ احمد کشوری را بگیرم گفتند او به سلامت و با ذکر یا زهرا ( س ) در حالیکه هلی کوپترش هیچ سوختی نداشته به قرارگاه رسیده است .

 

شهید خلبان احمد کشوری -  فرزند غلامحسین

ولادت – 1332 – استان مازندران روستای کیاکلا

شهادت – 15/9/1359

مزار شهید – تهران گلزار شهدای بهشت زهرا ( س ) قطعه 24 ردیف 81 شماره 5

--------------------------------------------------------------------------------------------

بسیجی شهید محمد کشوری ( برادر شهید احمد کشوری )

 محل ولادت – استان مازندران روستای کیاکلا

تاریخ شهادت – 2/9/1361

محل شهادت – قصر شیرین

 ... در پی امر امام ، دریایی خروشان از داوطلبان جهاد و شهادت به جبهه های حق علیه باطل روان شد و من قطره ای از این دریایم . همانند مردم کوفه نشوید و اماتم را و خط امام و کلام امام را تنها نگذارید ، فعالیتتان را در راه خدا بیشتر کنید و به یاد شهیدان باشید ، چرا که یاد شهیدان است که مردم را به سوی خدا منقلب می کند . 


۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۴۱
goalzahra


 

  دعای قنوت :

خیلی اشکش را نگه می داشت  ، توی چشمش ، همسرش فقط یکبار گریه اش را دید ، وقتی امام رحلت کرد . دوستش می گفت : « ما که توی نماز قنوت میگیریم از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد اما صیاد تو قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست . بارها می شنیدم که می گفت  ( اللهم احفظ قاعدنا الخامنه ای ) بلند هم می گفت از ته دل ... ».

 

نگقتن بسم الله :

اوایل جنگ بود . در جلسه ای بنی صدر بدون « بسم الله » شروع کرد به حرف زدن ، نوبت که به صیاد رسید به نشانه ی اعتراض به بنی صدر که آن زمان فرماده کل قوا بود ، گفت :« من در جلسه ای که اولین سخنرانش بی آنکه نامی از خدا ببرد ، حرف بزند ، هیچ سخنی نمی گویم . »


۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۳۹
goalzahra


 

سلام بر امام زمان و درود بر شهیدپروران راه خدا و مرگ بر کفار . اکنون شما که این نامه را می خوانید خدا میداند که در کجا بسر میبرم اما از شما می خواهم که بدون اینکه کوچکترین ناراحتی را به خود راه دهید این نامه را بخوانید ، من حسرت یک آخ را بر دل دشمن گذاشتم شما هم با صلابت خودتان داغ دیگری بر دل دشمن بگذارید ، من خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد ( ص ) و علی ( ع ) میکنم و افتخار میکنم که ایدئولوژی من اسلام است اسلامی که به من فهماند چگونه بیندیشم و چگونه راهم را انتخاب کنم ، خمینی کبیر با انقلابی که همراه خود آورد باعث شد من از این بعد بیرون بیایم و بتوانم با اسلام از بعد مذهبی بیشتر برخورد کنم ، اکنون در این زمان از انقلاب امام ما هل من ناصر ینصرنی صدا میزند بر ملت مسلمان ایران واجب است که بر این پیام امام لبیک بگویند و این درخت را با خون خود سیراب کند . میتوانیم با نثار خون خود خونی را که در مقابل اسلام ناچیز است زمینه ساز حکومت حضرت مهدی ( عج ) باشیم . من با پیام حسین زمان خمینی کبیر دیگر نتوانستیم طاقت بیاورم و برای احیای اسلام عزیز و انجام وظیفه خود داوطلبانه بر جبهه حق علیه باطل برفتم .


۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۳۷
goalzahra

 

در مکتب اسلام هر مسلمان موظف است وصیت نامه ای از خود بر جای گذارد البته تا اینجا که یادم است تاکنون چندین وصیت نامه نوشتم که متاسفانه بعلت اینکه سعادت شهادت نداشتم آنها قدیمی شده است این وصیت نامه جدیدم است . البته اینجانب معتقدم هر که هر کاری کرد و هر نوشته ای که جمع آوری کرده باشد ، با خود به آن دنیا خواهد برد و آن پروردگار یکتا است که باید قضاوت کند . شاید بیش از دو سال است که آمادگی شهادت را ، به نظر خودم دارا می باشم ولی نظر خودم اصلا شرط نیست نظر خداوند تبارک و تعالی شرط است .

وصایایم را به ترتیب ذیل ذکر می نمایم امید است که تمام دوستان مومن و معتقد ، در آخرت شفاعت ما را بنمایند


 

۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۳۵
goalzahra

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با درود به رهبر کبیر انقلاب امام امت و نائب برحق امام زمان (عج) و فرزند حسین (ع) و امید مستضعفان و امید بینوایان و پدر یتیمان و فرزندان شهداء ، سلام بر تو ای آیت خدا و ای حجت زمان سلام و درود محمد و آل محمد (ص) بر تو باد که ملت ما را از خواب غفلت چندین ساله بیدار کردی و هدف ما را در این نهضت به ما نشان دادی و طریق وصول به هدف را و سکوت را و راه قیام و انقلاب را و راه میدان مبارزه را شناساندی ، ای امام و ای رهبر امت و ای پدر روحانی که با بیان خود نفس طاغوتی ما را تزکیه نمودی ، بدان « تا آخرین قطره خونی که در بدن دارم و تا آخرین دم حیاتم مقلد و ماموم تو هستم به خدا سوگند یک لحظه از این عهد و پیمانی که با تو بسته ام نظرم بر نخواهد گشت و آخرین خونی که از بدنم بیرون ریزد نقش خمینی رهبر خواهد بست . زیرا که من این وفاداری را از مکتب کربلا ، از پرچمدار ابا عبدالله (ع) آموخته‌ام و عینیت این وفاداری را از سیدمان و مولایم شهید آیت الله بهشتی آموخته ام. و ای امام امت و ای امید مستضعفان بدان که من مقلد و مطیع امر تو که همان اطاعت از رسول خدا محمد (ص) است می‌باشم و تا آخرین قطره خونم  سرباز تو و تو فرماندهم خواهی ماند .

...
۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۳۲
goalzahra


 

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیت نامه سردار شهید حمید باکری

در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی وصیت خود را می نویسم و علم کامل دارم که در این ماموریت شهادت ، جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم نمایم انشاالله که خداوند  متعال با رحمت و بزرگواری خود گناهان بیشمار این بندة خطاکار را ببخشند .

....


۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۳۰
goalzahra

به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک              
که من چو لاله به داغ تو خفته ام در خاک
چو لاله در چمن آمد به پرچمی خونین                    
شهید عشق چرا خود کفن نسازد چاک
سری به خاک فرو برده ام به داغ جگر                    
بدان امید که آلاله بردمم از خاک
چو خط به خون شبابت نوشت چین جبین               
چو پیریت به سرآرند حاکمی سفاک
بگیر چنگی و راهم بزن به ماهوری                        
که ساز من همه راه عراق میزد و راک
به ساقیان طرب گو که خواجه فرماید                   
اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک
ببوس دفتر شعری که دلنشین یابی                     
که آن دل از پی بوسیدن تو بود هلاک
تو شهریار به راحت برو به خواب ابد                       
که پاکباخته از رهزنان ندارد باک
۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۲۷
goalzahra

 

خلاصه ای از وصیت نامه شهید حسن مصباحی

اشهدان لا اله الا الله و اشهدان محمد رسول الله و اشهدان امیرالمومنین علیا ولی الله وصی رسول الله . من المومنین رجال صدقوا ما عاهد و الله  علیه منهم منقضی نحبه و منهم من ینتظرو ما بدلوا تبدیلا .رفتن چه زیباست رفتن و چه سخت است ماندن ***** چه زیباست سرود رفتن را سرودن و در کنار آن زیستن ، اسلام و علیک یا صاحب الزمان و علی نائبک الاامام الخمینی .



 
الی و ربی من لی غیرک . خدایا سخنان ناقابل خود را با این دعا آغاز می کنم و حمد و سپاس تو را می کنم که نظری بر این بنده مرده و گناهکار خود کردی و قابش را با نور ایمیان روشنائی بخشیدی و را راست را نشانش دادی و قدمهایش را در این را با نیروی خود استوار کردی و به او طرز چگونه زیستن و عبادت کردن و توبه کردن را با دلی شکسته آموختی .


۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۲۴
goalzahra

 

مادرم ، مادر خوبم که تورا بعد از خدا بیشتر از چشمانم دوست دارم . کوه باش و چون کوه استقامت کن ! لحظه ای از نام و یاد خدا غافل مباش و در این راه بکوش و هر چه بکوشی باز هم کم است . ای مادرم ، قامتت را بلند گیر و ندای الله اکبر ، خمینی رهبر و سخن شهیدان راه خدا را به مردم برسان که همانا سخن آنان پیروی کردن از قرآن و خداست .

شهید اکبر بیک محمد لو



اگر کشته شدم ، مادرم ، برایم اشک نریز ، نه برای اینکه کشته شدم ، نه ! برای اینکه لایق اشک هایی که میریزی نیستم .

شهید عبدالله( کیانوش )عقابی

مادرم من برای این به جبهه آمدم که تو در میان مردم سربلند باشی و افتخار کنی که چنین فرزندی داری و با افتخار بگویی که من هم فرزندی در راه اسلام و آبادانی مملکتم دادم .

شهید حبیب الله مجید زاده.......

۰ comments موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۲۲
goalzahra