آنچه درباره سید مجتبی خامنهای فرزند دوم رهبر انقلاب باید بدانیم
چرا از سید مجتبی خامنهای میترسند؟
محمد علی الفت پور- سردبیر خط امام
اشاره:
رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنهای هم اکنون دارای ۶فرزند هستند. نام دخترانشان بشری و هدی، و نام فرزندان پسرشان سید مصطفی، سید مجتبی، سید مسعود و سید میثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان ۸سال در جبهههای جنگ ایران و عراق حضور داشتند.
یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت الله محمدی گلپایگانی است که ضمن آراستگی به لباس شریف روحانیت و علم دین در دانشگاههای کشور نیز به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند و دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت الله باقری کنی از اساتید دانشگاه امام صادق (ع) است.
سید مصطفی فرزند بزرگ ایشان با دختر آیتالله خوشوقت ازدواج کرده است. سید مجتبی داماد دکتر غلامعلی حداد عادل است. سید مسعود نیز با فرزند آیتالله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کرده است. سید میثم کوچکترین فرزند ایشان نیز به ازدواج دختر آقای لولاچیان از بازاریان متدین در آمده است. در این مقال با توجه به هجمه گسترده ضد انقلاب علیه فرزند دوم رهبر انقلاب به واکاوی شخصیت سید مجتبی خامنهای و سناریوهای ساختگی برای ایشان میپردازیم.
وقت ایشان یا به مطالعه فقه و فقاهت میگذرد یا به عبادت
غلامعلی حدادعادل، رئیس سابق و نماینده فعلی مجلس – پدرزن مجتبی خامنهای – در سال ۱۳۹۱در مصاحبه با نشریه پاسدار اسلام درباره شخصیت سید مجتبی چنین میگوید: «میدانم که آقا مجتبی هرگز راضی نیست من درباره او صحبتی بکنم و سخنی بگویم و خودش هم هرگز درباره خودش کمترین سخنی به زبان نمیآورد و از خود در برابر تهمتها و اهانتها، دفاعی نمیکند. اما میدانم که سالهاست در قم درس خارج تدریس میکند و اوقات خود را در منزل یا به مطالعه فقه و فقاهت میگذارند یا به عبادت. پس از شلوغیهای بعد از انتخابات سال ۸۸، جوانی بود که من او را میشناختم و شنیدم که او هم در این قضایا و در تظاهرات و اعتراضات و کارهای پشت صحنه بسیار فعال است. یک روز با او قرار گذاشتم و به دفتر من آمد و با او صحبت کردم و گفتم: این حرفهایی که زده میشود و این ادعای تقلب در انتخابات، کلاً دروغ است و من اگر مطمئن نبودم، وارد میدان نمیشدم. از میان این حرفهایی که در سایتها و خیابانها و تلویزیونهای خارجی میزنند، دروغ بودن یکی را خیلی راحتتر میتوانم به تو اثبات کنم و آن حرفهایی است که راجع به آقا مجتبی میزنند. میخواهی همین الآن و بدون قرار قبلی، دست تو را بگیرم و به منزل دخترم ببرم و بگویم مهمان دارم و تو ببینی که آقا مجتبی با ۴۰سال سن چه طوری زندگی میکند؟ بیا برویم تا ببینی که زندگی ایشان به مراتب از زندگی یک کارمند متوسط شهرستانی سادهتر است و آپارتمانی که ایشان دارد با هیچ یک از خانههای این آقایانی که خودشان را وسط انداخته و ادعای تقلب را ساختهاند قابل مقایسه نیست. شما حتماً این شایعه را شنیدهای که ۵. ۱میلیون پوندی که بانکهای انگلیس مسدود کردهاند، متعلق به آقا مجتبی است! یا داستان کامیون پر از شمش طلا را که به ترکیه رفته و گفتند متعلق به ایشان بوده است، حتماً شنیدهای. اثباتش کاری ندارد. سرزده و همراه هم میرویم و زندگی آقا مجتبی را ببینی. البته آن جوان حرفم را قبول کرد، چون مرا میشناخت و گفت: میدانم این حرفها دروغ است.»
نگاه و بینش ایشان کاملا با رهبری همگون و همسوست
فرید حداد عادل نیز درباره تفکر و دید سیاسی آقا مجتبی در سالنامه مثلث میگوید: «ایشان نگاه و بینشش کاملا با رهبری همگون و همسو است. هر جا تکلیف باشد و دستور رهبری، ایشان به وظیفه خود عمل میکنند. ایشان به این شکل فعالیت سیاسی ندارند. ایشان خیلی درس میخوانند و خارج فقه تدریس میکنند و در کار خود نیز موفق هستند و خیلی پیچیدهتر از دروس متداول درس خارج طرح مطلب میکنند.»
نباید از خاطر برد که بسیاری از طلاب حوزه علمیه قم بارها فرزندان مقام معظم رهبری را دیدهاند که بر خلاف نوه و فرزندان دیگر مسئولین نظام بدون هیچ تشریفاتی، البتهگاه با یک محافظ در سطح فیضیه یا دیگر مدارس علمیه شهر مقدس قم به درس و بحث و تدریس مشغول هستند و به سادگی و با فروتنی در بین مردم به رفت و آمد میپردازند. طلاب گرانقدر که هر یک متعلق به یکی از مناطق دور و نزدیک این کشور هستند همچون رسانهای فراگیر، مشاهدات خدشه ناپذیر خود را به گوش اقوام و دوستان و مریدان خویش در همه نقاط ایران رساندهاند.
من نه انگشتر میخوام و نه ساعت و نه چیز دیگری!
دکتر غلامعلی حداد عادل پدر همسر سید مجتبی، درباره عروسی آقا مجتبی خامنهای نکات مختلفی را در اشراق اندیشه گفته است ولی آن بخشی از عروسی ایشان که نشان از حساسیت این بزرگوار نسبت به داشتن زندگی ساده همانند پدر دارد این بخش از ماجراست: «قبل از خرید بازار پسر آقا گفت: «من نه انگشتر میخوام و نه ساعت و نه چیز دیگری.» آقا گفتند: خوب نیست. من هم گفتم: «حداقل یک حلقه بگیرند.» اما آقا فرمودند: «من یک انگشتر عقیق دارم که یکی برای من هدیه آورده، اگر دخترتان قبول میکند، من آن را به ایشان هدیه میدهم و ایشان هم به عنوان حلقه، به مجتبی هدیه دهد.»
قبول کردیم و انگشتر را گرفتیم و بعد به آقا مجتبی دادیم. کمی بزرگ بود. به یک انگشترسازی بردیم تا کوچکش کند و خرجش ۶۰۰تومان شد. خلاصه خرج حلقهی داماد ۶۰۰تومان شد! »