یاران روح الله
پیرمردی که زیر شکنجه بعثیها برای امام دعا میکرد
پیر و جوان به فرمان امامشان برای جهاد رفته بودند و تا آخرین قطره خونشان هم پای این عهدی که بسته بودند، ایستادند.
یاران روح الله
پیر و جوان به فرمان امامشان برای جهاد رفته بودند و تا آخرین قطره خونشان هم پای این عهدی که بسته بودند، ایستادند.
فرماندهای که کومله او را دست امام میدانست
همسر شهید «سیدابراهیم تارا» گفت: بعد از دستگیری سیدابراهیم، رادیو کوملهها اعلام سه روز جشن در منطقه کردند و حتی در رادیو گفتند: «ما دست خمینی را در منطقه قطع کردیم».
اینها آخرین دست نوشته شهید احمدرضا احدی رتبه اول کنکور پزشکی سال 1364 است که تنها ساعتی قبل از شهادت به رشته تحریر در آمده است. (به نقل از البرز)
متن این نوشته را با هم می خوانیم:
چه کسی می تواند این معادله را حل کند؟؟
چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هر جا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟
به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم؟
کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود، از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است ؟
آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.
به ارتفاعات رسیدیم، همین که از ماشین آمدیم پایین، یک هلیکوپتر که میخواست در آن منطقه به زمین بنشیند توجهمان را جلب کرد. با خودمان گفتیم در این شرایط ناامن آسمان، چه کسی با هلیکوپتر به اینجا آمده؟ دیدیم یک برادر جانباز با دو عصا در زیر بغل از هلیکوپتر پیاده شد و پس از او یک نفر با لباس سپاه آمد که متوجه شدیم آیتالله خامنهای است.
طلوع:
جانباز شهید محمدتقی طاهرزاده در شهریور ۱۳۴۹ در شهر اصفهان چشم بر این دنیای خاکی گشود؛ از هفت سالگی کار کرد، تا سوم راهنمایی درس خواند و در هفده سالگی یعنی در اسنفد ۱۳۶۶ به جبهه رفت.
کما:
در تیرماه ۱۳۶۷ در شلمچه دچار موجگرفتگی شد و حدود یک ماه بعد به عالم بیهوشی رفت. دوران بیهوشی این جانباز، ۱۸ سال به طول انجامید. در طول این مدت آنچه بر شگفتی این واقعه میافزود، پرستاری عاشقانه پدر وی بود.در این ۱۸ سال که محمدتقی بر روی تخت خوابیده بود، با همان دو چشم نافذش همه تنهاییهای پدر و مادر را پر میکرد.