شهید املاکی قدمش برکت بود
سالهای اول جنگ بود ،عبدالله رمضان زاده از بستگان من بیمار شده بود و در منزل بستری بود،منزل ما وشهید بزرگوار املاکی و آقا عبدالله در یک ضلع مثلث همسایه بودیم ، شب به اتفاق خانواده به عیادتش رفتیم ،کمی بعد از ما شهید بزرگوار املاکی به عیادت آقا عبدالله آمد و همه ما از دیدنش خوشحال شدیم و پس از احوالپرسی شهید املاکی به ساعتش نگاه کرد و گفت امشب ساعت 9 سراسر ایران بانک الله اکبر است ودر آن موقع ندای تکبیر از مسجد محل بلند شد ،شهید املاکی جستی زد وبیرون اتاق رفت و روی تلار(خانه مرحوم بابا بزرگ محمدرضا صفرپناه) روبه قبله بلند شروع به تکبیر گفتن کرد و ما هم اول خجالت کشیدیم و بعد با او همنوا شدیم طولی نکشید همسایه ها حیات و همه خانه تلار را پر کردن و ندای تکبیر پیر و جوان ، مرد وزن تمام محل و حتی روستاهای همجوار را فرا گرفت .آری صدای این مرد بزرگ باعث شد آن شب بیشتر مردم روستای کولاک محله یک صدا ذکر خدا بگویند وبه عیادت آقا عبدالله بیایند و با هم احوالپرسی نمایند و با این شهید بزرگوار دیداری تازه وماندگاری بنمایند. آن شب همه مردم روستای کولاک محله با توجه به فصل کار و خستگی ،شاد وخندان و شارژ روحی شدن و به منزل رفتند به برکت سرلشکر شهید حسین املاکی . شهید املاکی غروب آن روزاز جبهه آمده بود و فردایش به جبهه بازگشت ، آمدنش برای ما برکت زیادی ***داشت. یادش گرامی باد